نقد فیلم نور شبح (Ghostlight) | تو از خواب آمدی ای عشق!

یک‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۲
مطالعه 6 دقیقه
ریتا در حال خوابیدن در فیلم شبح نور
فیلم نور شبح (Ghostlight) اثری تراژیک با الهام از نمایشنامه‌ی رومئو و ژولیت است که عشق را در دنیایی مدرن به چالش می‌کشد. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.
تبلیغات

فیلم Ghostlight که در رسانه‌های ایرانی به معنای نور شبح ترجمه شده است و اشاره به نوعی نور در صحنه‌ی تئاتر دارد اثری کم‌هزینه با بودجه‌ای پایین است که ازقضا توانست توجه منتقدان را به خود جلب کند. این فیلم از آن دسته از آثار بی‌تکلف است که تنها قصد دارد از طریق محتوایش نبض تماشاگر را در دست بگیرد. بازیگران فیلم نور کم یا نور شبح، بیشترشان بازیگران تئاتر هستند و هیچ آدم معروفی را نمی‌توان میان‌شان پیدا کرد. حتی خانواده‌ی دَن نیز خانواده‌ی واقعی او هستند! آن‌ها زیبایی خاصی ندارند و سن‌شان نیز خیلی بیشتر از نقش‌هایی است که در تئاتر بهشان محول شده است. البته این کمینه‌گرایی و ساده‌گرایی از سر این نیست که فیلمساز می‌خواسته، اثرش را به‌سمت فیلم‌های هنری بکشاند.

فیلمساز با انتخاب بازیگرانی نه‌چندان جذاب و معروف، به اثرش هویت می‌بخشد و تماشاگر را به‌سمت جریان واقعی زندگی هدایت می‌کند. کارگردان توجه مخاطب را از سمت زرق‌وبرق‌ها و بودجه‌های آنچنانی می‌گیرد و به دنیایی عمیق و پر از تکانه‌های روحی می‌برد. فیلم Ghostlight از آن دسته از آثاری است که ایده‌های فوق‌العاده‌ای دارند که اگر قدری توجه بیشتری بهشان می‌شد و بودجه‌های بهترین گیر می‌آوردند، می‌توانستند به‌عنوان اثری منحصربفرد خود را در جشنواره‌های معروف و معتبر به چالش بکشند.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

دن در خال راه رفتن در فیلم نور شبح

فیلم با زاویه دید دَن از باغچه‌ی خانه‌شان شروع می‌شود و پس از آن روایت در فضایی پرتشنج و پر از سروصدا ادامه می‌یابد. دَن به‌عنوان کارگری ساختمانی مشغول کندن زمین است. همین فضاسازی ابتدایی کافی است تا ما بدانیم با چه فیلم پرچالشی طرف هستیم. فضای خشن ابتدایی نور شبح (Ghostlight) به ما می‌فهماند که قهرمانان قصه در اتمسفری نه‌چندان آرام در حال زندگی هستند. دَن عصبی و تنهاست و هر روز نیز راننده‌ای با سرعت بالا قصد زیر گرفتنش را دارد. بعد از نمایش این فضاسازی پرچالش فیلمساز ما را به فضای تنش‌زای دیگری می‌برد. دختر دن، دیزی نوجوانی سرکش است که حالا از مدرسه تعلیق شده و معلم‌اش را به باد کتک گرفته است. او سیگار می‌کشد و بددهنی می‌کند.

فضای خشن ابتدایی نور شبح (Ghostlight) به ما می‌فهماند که قهرمانان قصه در اتمسفری نه‌چندان آرام در حال زندگی هستند

مدیر مدرسه به دَن و همسرش تاکید می‌کند که دیگر شرایط نگهداری لیزی را ندارد و با توجه به مشکلات خانوادگی‌شان از گفتن این خبر متاثر است. فیلمساز در این سکانس مخاطب را در مسیر نمایش کدهایی دراماتیک قرار می‌دهد و به فیلم قدری تعلیق می‌افزاید. حالا آن فضاسازی ابتدایی اثر به کمک این پلان‌ها می‌آید و شرایط را پیچیده می‌کند. پدری که در سخت‌ترین شرایط ممکن کار می‌کند، دختری که پرخاشگر و بددهن است و مادری که قصد دارد اوضاع را آرام کند و خانواده را کنار هم نگه دارد. فضای پرتنش خانواده‌ی دَن، صحبت‌های مدیر مدرسه و خشم افسارگسیخته‌ی لیزی حس کنجکاوی تماشاگر را برمی‌انگیزد و او را در اتمسفری تعلیق‌آفرین قرار می‌دهد.

بعد از سکانس مدرسه، دَن به سر کارش برمی‌گردد. او باز هم با آن مرد ماشین‌سوار در وسط خیابان دست‌به‌یقه می‌شود، مردم دوباره از سروصدای وسائل آن‌ها شکایت می‌کنند و فیلم به فضاسازی پرتشنج خود قوام می‌بخشد. فیلمساز با استفاده از این سکانس‌ها به‌خوبی به تماشاگر می‌فهماند که قهرمان‌هایش اوضاع خوبی ندارند و زندگی‌شان بهم ریخته است. در این کش‌وتاب‌ها همچنان تعلیق خلق‌شده توسط کارگردان کار می‌کند و تماشاگر به یک همدلی نسبی به قهرمان‌های داستان می‌رسد. تا اواخر پرده‌ی اول فیلم، اوضاع به معرفی نسبی کارکترها می‌گذرد تا اینکه دَن با ریتا آشنا می‌شود و Ghostlight مسیر دیگری را برای روایت خودش انتخاب می‌کند.

دَن در حال صحبت کردن در فیلم نور شبح

فیلمساز از انتهای پرده‌ی اول به بعد از ایده‌ی تئاتر در فیلم استفاده می‌کند و از داستان رومئو و ژولیت شکسپیر الهام می‌گیرد. او قصه‌ی عاشقانه‌ی این دو نفر را به دنیای مدرن می‌آورد و با استفاده از روایت تراژیک آن‌ها چالش‌ها و کشمکش‌های زندگی دَن را به‌تصویر می‌کشد. بعد از اینکه دَن وارد یک گروه تئاتر محلی می‌شود و همراه ریتا به تمرین تئاتر می‌پردازد، مخاطب متوجه می‌شود که چرا قهرمانان قصه در این فیلم اینقدر عصبی و پرخاشگر هستند. از اینجا به بعد فیلم رویکردی تحلیلی روانشناسانه به خود می‌گیرد و همه چیز طبق ایده‌های این علم مدرن پیش می‌رود. برایان فرزند دَن همانند نمونه‌ی مدرن رومئو و ژولیت خودکشی کرده است و حالا دَن نقش رومئو را در این تئاتر محلی بازی می‌کند.

یکی از سوالات اساسی این فیلم این است که آیا هیچ عشقی ارزش خودکشی را دارد؟ آیا شکسپیر در روایت چنین قصه‌ای اشتباهی مرتکب شده است؟

یکی از سوالات اساسی این فیلم این است که آیا هیچ عشقی ارزش خودکشی را دارد؟ آیا شکسپیر در روایت چنین قصه‌ای اشتباهی مرتکب شده است؟ فیلمساز همه‌ی این مسائل را در قالب نگرش‌های کارکتر دَن بیان می‌کند. پدر برایان در جلسه‌ی دادگاه می‌گوید که من مردی سنتی هستم! همین یک جمله کافی است که متوجه شویم او فاصله‌ی زیادی با فرزندش برایان داشته است و حالا نیز نمی‌تواند دخترش را درک کند و او را از این وحشت بیرون بکشد. نقش رومئو برای دَن همانند یک سفر قهرمانی و خودشناسی است. قهرمان قصه قرار است در قالب یک عاشق به سفری غیرمنتظره برود و دنیای پسرش را درک کند.

ایده‌ی فیلم به‌خودی‌خود ایده‌ای جالب و عمیق به‌نظر می‌رسد. مردی که نمی‌تواند عمق عشق و دوست‌داشتن را درک کند باید در سفری احساسی و ماجراجویانه به عمق یکی از جنون‌انگیزترین و تراژیک‌ترین قصه‌‌های تاریخ برود. حال چیزی که در بطن این روایت جور درنمی‌آید، پرداخت این سفر است. اول اینکه ورود به یکباره‌ی دَن به این گروه تئاتری جای سوال دارد. قهرمان قصه بدون هیچ منطق خاصی سر از نمایشی درمی‌آورد که شبیه زندگی خودش است. بهتر بود که این اتفاق از طریق دخترش رخ می‌داد و دَن بواسطه‌ی فعالیت‌های گذشته‌ی دیزی به این جریانات کشیده می‌شد.

دَن در حال نگاه کردن در فیلم شلح نور

گفتیم که نمایشنامه‌ی رومئو و ژولیت یکی از عجیب‌ترین و تراژیک‌ترین قصه‌های تاریخ است و ممکن است این سوال برای هر کسی پیش بیاید: «آیا عشق ارزش خودکشی را دارد؟» سفر دَن نیز بخاطر پاسخگویی به این سوال آغاز می‌شود اما مسئله اینجاست که آیا قهرمان می‌تواند به این پرسش جواب دهد و مخاطب را راضی کند؟ جواب این سوال قطعا خیر است. فیلمساز در این کشمکش‌ها قادر به حل مسئله‌ای که خلق کرده است، نیست. تنها جواب کارگردان برای این پرسش یکی از پلان‌های انتهایی فیلم است. جائی که دَن بعد از تمام شدن نمایش شبحی از پسرش را می‌بیند. اگرچه این نما یکی از تاثیرگذارترین و هوشمندانه‌ترین قسمت‌های اثر است و به‌نوعی نشان می‌دهد که قهرمان قصه معنا و مفهوم عشق را فهمیده و برایان را درک کرده است اما به هیچ‌وجه برای تماشاگر کافی نیست و پیرنگ نمی‌تواند به‌طرز دراماتیکی این مسئله را حل کند. درواقع مسیر و اتفاقاتی که برای دَن تدارک دیده شده است، آنچنان چالش‌برانگیز نیستند که مخاطب بتواند معنای یکی از مهم‌ترین، حساس‌ترین و تراژیک‌ترین قصه‌های بشری را درک کند.

فیلم نور شبح اثری انسانی، عاشقانه و تراژیک است که با کنترل لحن خود اجازه نمی‌دهد مخاطب خودش را درگیر درد و ناراحتی کند اما در عوض او را مجبور می‌کند که به زیبایی عشق بیندیشد

Ghostlight، فیلمی درباره‌ی سوگواری و از دست دادن است. دَن به دلیل حس نامانوسی که به عشق دارد، هنوز به تجربه‌ی سوگواری نرسیده است و اجازه نمی‌دهد که خانواده‌اش نیز نبود برایان را بپذیرند. دَن جلسه‌ی مشاوره‌ی دخترش را ترک می‌کند، به همسرش در جائی که برایان خودکشی کرده است اجازه‌ی گل‌کاری نمی‌دهد، جلسه‌ی دادگاه را با خشونت بهم می‌ریزد و عشق و علاقه‌ی برایان به کریستین را کتمان می‌کند. عدم حس سوگواری، این خانواده را به مرز فروپاشی می‌کشاند. دیزی بخاطر رفتارهای پدرش پرخاشگری می‌کند و معلم‌اش را می‌زند. اختلافات بین قومی نمایشنامه شکسپیر در اینجا تبدیل به کشمکش‌های روانی پدر برایان شده است و فیلمساز نسبت به او زاویه دیدی بدبینانه دارد.

فارغ از محتوا و سبک روایی فیلم، عنصری که به‌طرزی هوشمندانه‌ انتخاب شده، عنوان فیلم است. رومئو و ژولیت در نمایشنامه‌ی شکسپیر یکدیگر را در جایگاه استعاره‌هایی از نور می‌دانند و رومئو، ژولیت را همچون فروغی می‌بیند که بر زندگی‌ تاریک‌اش تابیده است. حال Ghostlight در تئاتر لقب یک نور ملایم را دارد، یک روشنی در مرکز صحنه زمانی که هیچ پرتویی وجود ندارد و همه چیز در تاریکی به‌سر می‌برد. فیلمساز با انتخاب نام Ghostlight همه چیز را در یک استعاره می‌پوشاند. عشق جاری در این روایت مدرن‌شده همه چیز است و کریستین برای برایان نوری در تاریکی بوده است. مسئله‌ای که دَن در طول فیلم اصرار به نفهمیدنش دارد. فیلم نور شبح اثری انسانی، عاشقانه و تراژیک است که با کنترل لحن خود اجازه نمی‌دهد مخاطب خودش را درگیر درد و ناراحتی کند اما در عوض او را مجبور می‌کند که به زیبایی عشق بیندیشد.

داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات