نقد فیلم رهایی (The Deliverance) | شیطان و بودا

شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
مطالعه 7 دقیقه
کاور فیلم رهایی (The Deliverance)
فیلم رهایی (The Deliverance) اثری ترسناک است که با چاشنی‌های فیلم برو بیرون جردن پیل و ایده‌های بودا همگام می‌شود. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.
تبلیغات

ژانرها و زیرژانرها برای ادامه‌ی حیات خود در سینما ناچار به نوزایی هستند. همان کاری که وسترن‌ها و نوآرها انجام دادند. آثار ساخته شده در ژانر علاوه‌بر ایجاد حس آشناپنداری و لذت در ذهن و ناخودآگاه مخاطب می‌توانند، مخرب نیز باشند. استفاده‌ی مداوم از ویژگی‌ها و المان‌های ژانریک آنهم بدون ایجاد نوآوری تماشاگر را خسته و دلزده خواهد کرد؛ آنهم برای تماشاگری امروزی که در دریایی از محتوا غرق شده است. در این روزهای سینما که هرساله تعداد قابل توجهی فیلم و سریال از پلتفرم‌های مختلف پخش می‌شود، ساخت فیلم در ژانر می‌تواند قدری ریسک‌زا باشد، اگر فیلمساز دست به نوآوری نزد.

ژانر ترسناک یکی از پرطرفدارترین و قابل‌توجه‌ترین ژانرهای سینمایی است. تاریخچه‌ی این سبک از فیلمسازی به دوران سینمای اکسپرسیونیستی آلمان برمی‌گردد. اولین فیلم ترسناک جهان را می‌توان به فیلم مطب دکتر کالیگاری نسبت داد. در آن زمان سینمای ترسناک تحت تاثیر ادبیات و داستان‌های ترسناک بود و فیلم‌های این ژانر معمولا اقتباس‌هایی سینمایی بودند. با گذشت زمان و ورود تکنولوژی به سینما، ژانر ترسناک به‌سمت پیشرفت و تحول در نوع روایت و فرم حرکت کرد. انواع مختلفی از فیلم‌های ترسناک ساخته شدند که هرکدام از الگوهای خاصی پیروی می‌کردند. دهه ۱۹۷۰ نقطه عطف مهمی برای ژانر ترسناک بود. دورانی که فیلم‌های این ژانر از لحاظ نوع روایت و شخصیت‌پردازی تغییر کرده بودند و قرار بود که این گونه‌ی سینمایی با ویژگی‌های تازه‌ای به مسیر خود ادامه دهد. یکی از مهم‌ترین فیلم‌های جریان‌سازی که در این سال‌ها ساخته شد، جن‌گیر (The Exorcist) بود. جن‌گیر داستان دختری است که توسط شیطان تسخیر می‌شود. از آن زمان به بعد استحاله و تسخیر توسط شیطان و موجودات اهریمنی به‌عنوان زیرژانری به سینمای ترسناک ورود کرد. گونه‌ای که آنقدر درگیر فراوانی شد که حالا به‌عنوان کلیشه‌‌ای رایج در سینمای ترسناک عمل می‌کند.

ابنی در حال فکر کردن در فیلم رهایی

ویلیام فریدکین آغازگر جریان مهمی در سینمای ترسناک بود. جریانی که بعدها فیلم‌های احضار به آن قوام بخشیدند. بعد از ساخت این فیلم‌ها، کارگردانان بسیاری به‌عنوان یک زیرژانر به جن‌گیر و احضار نگاه کردند و دست به تقلید و کپی‌برداری زدند. قافل از اینکه هرچه در مضمون «تسخیر» وجود دارد توسط خالقان این جریان گفته شده است! فیلم The Deliverance ادامه‌ی مضمون تسخیر است و باید این نکته را در نظر داشت که لی دنیلز کارگردان این اثر تمام تلاش‌اش را می‌کند تا فیلم‌اش مضمون و درونمایه‌ای جدید برای ارائه به مخاطب داشته باشد. البته این را باید در نظر گرفت که فیلم رهایی از جنبه‌ی فرم و المان‌های رایج در این گونه‌ی سینمایی چیزی به ژانر ترسناک اضافه نمی‌کند.

The Deliverance در نگاه اول درامی خانوادگی است و ایده‌ی ارتباط بین نسلی را همراه خود دارد.

کارگردان این فیلم سعی دارد که از دو جنبه‌ی سرگرمی و ارائه‌ی یک محتوای خوب، مخاطب را به اثرش نزدیک کند. او از یک طرف باید به فرم و المان‌های همیشگی یک اثر ترسناک رسیدگی کند و از طرفی دیگر نیز درصدد پرداخت قصه‌ای با زیرمتن‌ها و ایده‌های مختلف است. این استراتژی برای یک فیلم ترسناک هم خوب است و هم بد! بدش به این دلیل است که اگر کارگردان تجربه‌ی کافی نداشته باشد، قطعا نمی‌تواند از پس چنین روایتی برآید و خوبش نیز؛ که اگر فیلم خوب از آب دربیاد، مسیری جدید در ژانر ترسناک باز شده است. مثلا مخاطب بعد از سال‌ها در فیلم برو بیرون (Get Out) جوردن پیل به تجربه‌ای جدید در ژانر ترسناک رسید. پیل در این اثر هم توانست با عنصر ترس و تعلیق تماشاگرش را سرجای خود میخکوب کند و هم اینکه از لحاظ محتوایی و به دور از شعارزدگی و مضمون‌گرایی نژادپرستی را در قالب یک اثر ترسناک به حرکت درآورد.

این فیلم نیز دقیقا قصد همین کار را دارد و در صدد است تا اثری متمایز و متفاوت باشد. اما فیلم رهایی بخاطر دور بودن ژانر و نوع جهان‌بینی‌اش از یکدیگر نمی‌تواند، نمایشی قابل قبول از آب درآید. The Deliverance در نگاه اول درامی خانوادگی است و ایده‌ی ارتباط بین نسلی را همراه خود دارد. ابنی به‌همراه سه فرزنداش به تازگی به خانه‌ای ویلایی نقل مکان کرذه‌ است. سازمان خدمات اجتماعی و بهزیستی او و فرزندانش را تحت کنترل دارد و سینتیا مامور سازمان نیز مدام ابنی را تهدید می‌کند. آلبرتا مادر ابنی هم در این خانه حضور دارد و قرار است به دخترش کمک کند. خانه‌ای ویلایی به‌همراه زیرزمینی متروک، خانواده‌ای که به تازگی به این مکان نقل مکان کرده‌اند و گذشته‌ی سیاه این خانه المان‌ها و ویژگی‌های پرتکرار فیلم‌های ترسناک ماورایی هستند که در این فیلم نیز حضور دارند و همه‌ی مصیبت‌های خانواده جکسون از زمان ورود به این خانه اتفاق می‌افتد.

سنتیا در حال فکر کردن در فیلم رهایی

همانطور که گفتیم این فیلم در نگاه اول یک درام خانوادگی است و فیلمساز از این طریق سعی دارد تا به روایت ترسناک خود بُعدی عمیق ببخشد، همانکاری که جردن پیل در برو بیرون انجام داد. خانواده‌ی جکسون، خانواده‌ای ازهم‌پاشیده و ناکارآمد است. همسر ابنی مشخص نیست که به چه دلیل آنها را رها کرده و برای کار به عراق رفته است. ابنی زنی با گذشته‌ای دردناک است که گویی از رفتارهای مادرش الگوبرداری می‌کند. در خانه‌ی جکسون‌ها ادای الفاظ رکیک و کتک‌کاری، کاری عادی است. ابنی به‌سختی می‌تواند خودش را کنترل کند و بچه‌ها نیز از فقرشان در تنگنا و ناراحتی هستند. حال در میان این همه کشمکش‌های خانوادگی، سایه‌ی گذشته‌ی خانه و موجود شیطانی ساکن در آنجا قدعلم می‌کند و فیلم وارد مسیر تسخیر می‌شود.

این فیلم در نگاه اول یک درام خانوادگی است و فیلمساز از این طریق سعی دارد تا به روایت ترسناک خود بُعدی عمیق ببخشد، همانکاری که جردن پیل در برو بیرون انجام داد.

فیلم با دادن یکسری کدها مثل وجود پشه، بوی گند و حرکات غیرعادی آندری کم‌کم وارد قالب فیلم‌های ترسناک می‌شود و مسیر موردنظرش را به تماشاگر نشان می‌دهد. همانطور که گفتیم فیلمساز قصدش تنها نشان دادن یک اثر ترسناک نیست بلکه می‌خواهد درام قدرتمندتری را شکل بدهد اما حرکت موازی این دو ایده با یکدیگر ساختار را بهم می‌ریزد و درنهایت تماشاگر را دلزده می‌کند. فیلم از طرفی می‌خواهد ناکارآمدی یک مادر الکلی به‌تصویر بکشد و از طرفی دیگر نیز دوست دارد، نمایشی ترسناک و پر از تعلیق و دلهره باشد. کم‌تجربگی کارگردان اجازه نمی‌دهد که او بتواند این دو بحث مجزا را کنار هم قرار دهد و باهاشان یک اثر موفق بسازد. درواقع فیلمساز بیش از آنکه به فکر خلق ترس باشد، در پی پرداخت یک درام خانوادگی است.

عنصر ترس برای ژانر ترسناک المانی حیاتی است و اگر فیلمساز بتواند تماشاگرش را بترساند او موفق به ساخت اثری قابل قبول شده است. این اتفاق اما در فیلم رهایی نمی‌افتد و تماشاگر بیش از آنکه درگیر ترس شود، درگیر مشکلات خانوادگی جکسون‌هاست. درواقع کشمکش‌های خانوادگی بر ایجاد موقعیت‌های ترسناک و تعلیق‌برانگیز می‌چربد و تماشاگر بعد از پرده‌ی ابتدایی ترسیدن را فراموش می‌کند. عدم همپوشانی عنصر ترس ناشی از فعالیت‌های ماورایی و نارکارآمدی خانواده جکسون، فیلم را به ورطه‌ی سقوط می‌کشاند. فیلمساز بجای ایجاد اتمسفری ترسناک در پی نمایش سکانس‌های تولد و مصرف الکل توسط ابنی است حال اگر به همین پلان‌ها قدری ترس تزریق می‌شد و مهمانی را ملتهب می‌کرد، ساختار قوام بهتری می‌یافت.

ابنی در حال ترسیدن در فیلم رهایی

فیلم رهایی اثری دوپاره است، یک نمایش با تعداد زیادی ایده. پرده‌ی سوم فیلم و هنگام رویایی ابنی با شیطانی که از جهنم آمده است، هیچ تفاوتی با دیگر آثار تسخیر ندارد و از طرفی دیگر نیز مخاطب فکر می‌کند که در حال دیدن فیلمی دیگر است، چراکه کارگردان از فضای خانوادگی و مشکلات ابنی به‌راحتی روی ژانر ترسناک سوئیچ می‌کند و فضا را تغییر می‌دهد. عدم استفاده از عناصر تعلیق‌برانگیز و قاب‌بندی‌ها و نورپردازی‌های پرداخت‌نشده فضاسازی بدی را به اثر می‌بخشد و حس ترس را از مخاطب می‌گیرد. در این فیلم نه سبک روایی و قصه‌پردازی ترس‌زا است و نه سبک بصری آن. فیلمساز تنها در برخی از سکانس‌های خارجی شب، قدرت خود را نشان می‌دهد و با استفاده از سبک نورپردازی اکسپرسیونیستی و نوآر (چیزی که در فیلم‌های ترسناک اولیه بوجود آمد ) فضایی دلهره‌انگیز ایجاد می‌کند که ای کاش چنین تمهیدی در همه‌ی سکانس‌های اثر اجرا می‌شد.

طبق ایده‌های بودا هنگامی که ضعف و سستی انسان را می‌گیرد، نیروهای اهریمنی برای تغذیه از آن سیاهی به سمت انسان هجوم می‌آورند. این فیلم نیز دقیقا از همین ایده استفاده می‌کند.

اما درنهایت فیلم رهایی تبدیل به اثری استعاری می‌شود. فیلمساز با استفاده از استعاره و ایجاد یک معنای دور قصد متمایز کردن اثرش را دارد. این فیلم قصه‌ای درباره‌ی آدم‌های بد است. روایتی از یک شیطان که در خانه‌ی جکسون‌ها سکونت دارد و از آدم‌های ضعیف تغذیه می‌کند. درواقع از دید کارگردان شیطانی وجود ندارد و این درون آشفته‌ی قهرمان قصه‌اش است که «شر» می‌زاید. طبق ایده‌های بودا هنگامی که ضعف و سستی انسان را می‌گیرد، نیروهای اهریمنی برای تغذیه از آن سیاهی به سمت انسان هجوم می‌آورند، این فیلم نیز دقیقا از این ایده استفاده می‌کند. ابنی الکل می‌نوشد، فحاشی می‌کند، کتک می‌زند و روی خودش کنترلی ندارد. او درنهایت با نیمه‌ی تاریک‌اش روبه‌رو می‌شود و با آن مبارزه می‌کند. در پلان‌های پایانی آن موجود اهریمنی به شکل ابنی درمی‌آید و او متوجه می‌شود که شر و پلیدی از درون خودش نشات گرفته است.

فیلم رهایی در فضایی زنانه اتفاق می‌افتد. همه‌ی شخصیت‌های اصلی این فیلم زن هستند. یک جامعه‌ی کوچک رنگین‌پوست با انرژی و تلاش‌های زنانه. ابنی در غیاب شوهرش، بچه‌هایش را بزرگ می‌کند، سر کار می‌رود و هزینه‌های درمان مادرش را نیز می‌پردازد. هیچ مرد کنشمندی در این میان وجود ندارد و تنها این زنان هستند که کلیساها را می‌چرخانند، مامور بهزیستی می‌شوند، بچه‌هایشان را بزرگ می‌کنند، پیام خداوند را به جامعه‌ی مسیحیان می‌رسانند و در تنگناهای زندگی دوام می‌آورند. در میان شخصیت‌های اصلی این فیلم تنها یک زن سفیدپوست وجود دارد که آن مادر ابنی است. فیلمساز به نوعی او را شخصیت بدی به‌تصویر می‌کشد که حالا توبه کرده و وارد مسیر رستگاری شده است. تنها شخصیت سفیدپوست این داستان، زنی است که در گذشته ناکارآمده بوده و زندگی دخترش را به تباهی کشانده است. فیلم رهایی اثری با ایده‌ای بسیار جذاب است، اینکه انسان بخاطر ضعف‌ها و سستی‌هایش پلیدی را به سمت خود بکشاند، می‌تواند بسیار عمیق و تکان‌دهنده باشد. اما مشکل فیلم پرداخت آن است. The Deliverance تنها توانسته که درام خانوادگی خود را پرداخت کند و از دیگر جنبه‌ها و ایده‌ها غافل مانده است. و در انتها نیز، نمی‌توان از بازی‌های خوب بازیگران مخصوصا آندرا دای چشم‌پوشی کرد. بخش مهمی از قوام فیلم به او مدیون است.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات