نقد فیلم ددپول و ولورین (Deadpool and Wolverine) | مسیحِ مارول وارد میشود!
فیلم ددپول و ولورین را شاید بتوان مهمترین فیلم چند سال اخیر دنیای سینمایی مارول دانست. فیلمی که هم باید ثابت میکرد که هنوز میتوانیم شاهد فیلمهای خوبی از MCU باشیم و هم اینکه باید ثابت میکرد مردم برای تماشای فیلمهای با درجه سنی بزرگسال به سالنهای سینما خواهند آمد. مشخصا حضور دو ابرقهرمان محبوب مارول بهراحتی میتواند انتظار ما را از فیلم افزایش دهد و همچنین اولین فیلم دنیای سینمایی مارول با درجه سنی بزرگسال این انتظارات را دو چندان میکند.
اما فیلم چقدر توانسته است از این پتانسیل به درستی استفاده کند و آیا صرفا شاهد استفاده نادرست از ایده مولتیورس هستیم؟ بهنظر این بنده حقیر فیلمهای دنیای سینمایی مارول را میتوان از افتتاحیه آن تشخیص داد که در ادامه قرار است چه روندی را ادامه دهند و آیا قرار است ما را ناامید کنند یا قرار است همان چیزی باشد که ما انتظارش را داریم. فیلم Deadpool and Wolverine هم دقیقا قرار است از این قائده پیروی کند و همان ابتدا کار به ما میگوید که باید منتظر چه فیلمی باشیم و چه ماجراجویی را قرار است تماشا کنیم.
این فیلم را میتوان مهمترین فیلم MCU دانست؛ چرا که فیلم باید ثابت کند که این مجموعه هنوز میتواند آثار سرگرم کننده و جذابی را ارائه کند و همچنین هنوز حرفهای بیشتری برای گفتن دارد. به جرات میتوان گفت که افتتاحیه فیلم نهتنها روی دست دو فیلم قبلی ددپول بلند شده است، بلکه یکی از بهترین افتتاحیههای دنیای سینمایی مارول را نیز ارائه میکند. این صحنه نهتنها با کلیت فیلم همخوانی دارد، بلکه بهخوبی به ما میگوید که قرار است در ۲ ساعت آینده چه محتوایی را تماشا کنیم.
فیلم Deadpool and Wolverine اولین فیلم دنیای سینمایی مارول با درجه سنی بزرگسال است
اگر بخواهیم صرفا از نظر داستانی در مورد فیلم صحبت کنیم، فیلم قرار نیست یک داستان ساختار شکن یا متفاوت را روایت کند و فیلم با همان قواعد و اصول دو فیلم اول ددپول ساخته شده است که حالا شاهد ترکیب آن با مولتیورس MCU و ولورین هستیم. فیلم درواقع همان داستان همیشگی ددپول و شوخیهای مخصوص به خود را قرار است به تصویر بکشد که حالا طعم شوخی با خرید فاکس قرن بیستم توسط دیزنی، شوخی با والت دیزنی و محدودیتهای این شرکت تا شوخی با مارول استودیو و شخص کوین فایگی را هم شامل میشود.
پس از شروع افتتاحیه قدرتمندی که فیلم دارد، سرانجام شامل شکل گرفتن داستان فیلم هستیم. فیلم بهخوبی به بیننده میگوید که قرار است به چه سمتی حرکت کند و در این مورد قرار نیست شاهد عدم صداقت باشیم. آنها دقیقا چیزی را قرار است نمایش دهند که تماشاگران و طرفداران میخواهند؛ پس بیایید از تماشای چیزی که سالها منتظرش بودیم، لذت ببریم و این پیام کلی فیلم است. اگر دنبال داستان عمیق و تاثیر گذاری نباشیم، قرار است شاهد دو ساعت فیلمی سرگرم کننده باشیم که لحظه به لحظه آن جذاب است.
حتی میتوانم به جرات بگویم که تماشا فیلم برای بار دوم حتی بهتر از بار اول بوده است! واقعیت این است که داستان کلی فیلم کلیشهای و قابل پیشبینی است و مشخصا سازندگان فیلم بهخوبی از این موضوع آگاه هستند، اما فیلم لحظات خوب خودش را دارد و نمیخواهد چیزی را خراب کند؛ بلکه میخواهد کسانیکه برای تماشای فیلم آمدهاند سرگرم کند و این کار را هم به بهترین شکل انجام میدهد. اولین نکته حضور شخصیت ولورین است که شاید سوال اصلی بسیاری این باشد که ترکیب این دو شخصیت چگونه از آب در آمده است.
نکته مثبت فیلم جایی است که فیلم قرار نیست میراث فیلم Logan را نابود کند؛ درست است که در ابتدا فیلم با آن شوخی میشود، اما این شوخی در قالب شخصیت ددپول است و نباید از چنین شخصیتی انتظار مراعات کردن داشته باشیم. اگر قرار باشد این شخصیت کنترل شود، پس فرق طرفدار با مدیران دیزنی در اینجا چیست؟ پس رایان رینولدز آزادی عمل کاملی در این مورد دارد و این آزادی هم بهخوبی باعث شده است تا شخصیت ددپول با هرکسی که میتواند شوخی کند و این چیزی است که من بیننده از ددپول انتظار دارم.
اما در مورد ولورین داستان متفاوت است و بدون شک نمیتوانیم انتظار داشته باشیم این شخصیت مانند ددپول مرتبا شوخی کند و جوک بگوید. سازندگان با انتخاب بدترین نسخه ولورین که انتخاب درستی برای اتفاقات فیلم است، توانستهاند تعادل خوبی بین شخصیت جدی ولورین و شخصیت دلقک مانند ددپول ایجاد کنند و همین موضوع باعث شده است تا شاهد ترکیبی غیر عادی اما جذاب باشیم. صد البته ولورین در برخی از صحنههای شوخی شرکت میکند که باتوجهبه شخصیت جدی آن منطقی است، اما در برخی از صحنهها میتوان گفت که سازندگان میتوانستند بهتر عمل کنند و از ساخت چنین بخشهایی خودداری کنند.
بدین ترتیب ولورین نهتنها قرار است در طول اتفاقات فیلم به شکلی اشتباه و نادرست به تصویر کشیده شود، بلکه در بسیاری از دقایق فیلم حتی ستاره اصلی فیلم میشود و فضای زیادی به درخشش ددپول نمیدهد. درست است که ترکیب این دو شخصیت در فیلم بسیار موفق از آب در آمده است، اما ولورین با لباس مشهور خودش حالا تبدیل به ستاره فیلم شخصیت دیگری شده است و نشان میدهد این شخصیت پتانسیلهای زیادی هنوز برای ارائه دارد تا اینکه صرفا پرونده او را با فیلم لوگان ببندیم.
فیلم Deadpool and Wolverine یک اثر کاملا فن سرویس است، اما از این موضوع در مسیر درستی استفاده کرده است
اما موضوع دیگری که در فیلم Deadpool and Wolverine اهمیت زیادی دارد، میتوان به حضور افتخاری شخصیتهای مختلف اشاره کرد که تمرکز اصلی خط داستانی مولتیورس تاکنون حضور چنین شخصیتهایی بوده است. بااینحال استفاده از این شخصیتها تاکنون واکنشهای متفاوتی داشته است که میتوان گفت در سریال لوکی یا فیلم Spider-Man: No Way Home نقطه قوت بودند و درواقع این حضورها با داستان این آثار به شکل خوبی پیادهسازی شدهاند. بااینحال در فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness این موضوع چندان جالب نبود و درواقع این حضورها چندان اهمیتی برای تماشاگران نداشت.
بدین ترتیب مارول نیاز داشت تا برخلاف فیلم دکتر استرنج ۲ که حضور این شخصیتها تا حد زیادی بیاهمیت بهنظر میرسد، به روشی مناسب و قابل درک این شخصیتها را به فیلم ددپول و ولورین بیاورد و خوشبختانه آنها درس خود را گرفتهاند. در این فیلم شاهد ادای دینی به شخصیتهای مختلف از آثار مختلف مثل فیلمهای ایکس-من تا چهار شگفتانگیز اصلی و فیلمهای دیگری مثل دردویل و بلید هستیم. درواقع در اینجا به نحوی با این مجموعهها و شخصیتها به شکلی مناسب خداحافظی میکنیم و حضور آنها صرفا یک حضور افتخاری برای غافلگیر کردن بیننده نیستند؛ بلکه آنها نقش خود را در داستان فیلم هم ایفا میکنند.
این موضوع نکته مثبتی است که شخصیتهایی که صرفا حضور افتخاری دارند، درواقع نقشی بهتر و مثبتتری در فیلم دارند و حضوری بیمعنی و بیاهمیت در فیلم ندارند. حتی سپاه ددپول هم چنین نقشی در فیلم دارد و با اینکه شاید آنها میتوانستند نقش جدیتری در داستان فیلم داشته باشند، اما در هر حال حضور آنها باعث خلق یکی از بهترین صحنههای فیلم شده است و باعث میشود یکی از بهترین صحنههای اکشن فیلم شکل بگیرد و از تماشا آن لذت ببریم و حتی بخواهیم بارها آن را تکرار کنیم و با دقت بیشتر ببینیم.
حتی در مورد متغیرهای ولورین هم استفاده جالبی از آنها در فیلم شده است و حتی متغیرهایی مثل نسخه هنری کویل صرفا استفاده ابزاری نیستند و باعث شده است تا ما نگاهی کوتاه به نسخههایی که میتوانستیم از این شخصیت طی این سالها داشته باشیم، به ما ارائه شود. صد البته که هدف اصلی جلب نظر مثبت طرفداران است و حتی خود رایان رینولدز بارها در فیلم میگوید که او و عوامل سازنده فیلم میدانند که تماشاگران برای چه چیزی به سالنهای سینما آمدهاند. در هر حال آنها اثری کاملا فن سرویس را ارائه کردهاند که البته به شکلی درست این کار انجام شده است.
اثر فن سرویس بودن به خودی خود یک نکته منفی نیست. درواقع اگر این موضوع اصولی و به شکلی درست انجام شود اتفاق منفی نیست و میتوان گفت که حداقل آنها این کار را درست انجام دادهاند. اما برخی به شکلی اشتباه این قضیه را اجرا میکنند و درنهایت نتیجه اثری میشود که حتی خود طرفداران هم از تماشا آن نمیتوانند لذت کافی را ببرند. اما در اینجا سازندگان بهطور مثال میدانستند که ما منتظر بازگشت X-23 هستیم و این کار را انجام دادهاند و حتی به او و ولورین فرصتی دادهاند تا در آینده هم شاید دوباره آنها را ببینیم.
اما در فیلم Doctor Strange 2 جان کرازینسکی نقش آقای شگفتانگیز را بازی کرد که بسیاری دوست داشتند در فیلم این شخصیت برای این نقش انتخاب شود، اما او صرفا حضوری کوتاه داشت و استفاده درستی از این شخصیت در فیلم نشد تا عملا پتانسیلی جذاب از بین برود. در هر حال ترکیب استفاده از شخصیتهایی مثل X-23، بلید، الکترا و گمبیت تا جانی استورم کریس ایوانز ترکیب جالبی از آب در آمده است، اما در هر حال شاهد غیبت شخصیتهایی مثل گوست رایدر تا دردویل بن افلک نیز هستیم که میتوانستند حضور داشته باشند.
شخصیتهای شرور و منفی بزرگترین مشکل فیلم ددپول و ولورین است
بااینحال فیلم در برخی از بخشها میتوانست عملکرد بهتری هم داشته باشد. فیلم به حدی روی دو شخصیت ددپول و ولورین تا حضور افتخاری شخصیتهای مختلف فاکس قرن بیستم تمرکز کرده است که تا حد زیادی شاهد فراموشی شخصیتهای شرور فیلم هستیم. شخصیت ایجنت پارادوکس که نقشی محوری در داستان فیلم دارد، با اینکه در ابتدا حضوری پر رنگ دارد، اما درنهایت شخصیت آن شکل نمیگیرد و باتوجهبه دقایق حضور او در فیلم میتوانست آرک داستانی بهتر و قویتری داشته باشد یا حداقل دلایل و انگیزه بهتری برای او در نظر گرفته میشد.
این موضوع تا حدی ناامید کننده است؛ چرا که ایجنت پارادوکس میتوانست یکی از شخصیتهای خوب فیلم باشد، اما در مورد شخصیت کاساندرا نوا هم این موضوع صدق میکند. او شخصیت شرور و منفی اصلی فیلم است، اما در بخش زیادی از اتفاقات فیلم حضور ندارد. شخصیت او هم مانند پارادوکس انگیزهای جز نابودی دنیاها ندارد و متاسفانه شخصیت او به شکلی که انتظارش را داریم در طول دقایق حضورش شکل نمیگیرد. بااینحال اما کورین بازی بسیار خوبی در نقش نوا دارد و میتوان گفت که بازی او از نقاط قوت فیلم است.
بااینحال مشکل اصلی شخصیت درواقع خود فیلمنامه است که باعث میشود صرفا یک شخصیت تکبعدی و متوسط و فراموش شدنی باشد که پس از تماشا فیلم صرفا بازی کورین را برای مدت کوتاهی فراموش نکنیم و آن را به یاد بیاوریم. این موضوع را میتوان با شخصیت گرین گابلین در فیلم Spider-Man: No Way Home مقایسه کرد که شخصیت او به شکلی در فیلم استفاده شد که بازی ویلم دفو و شخصیت آن یکی از بهترین بخشهای فیلم لقب گرفت و عملا یکی از بهترین اجراها را شاهد بودیم، اما متاسفانه در فیلم اخیر مارول شاهد چنین موضوعی نیستیم.
فیلم در بخشهای فنی هم تا حدودی عملکرد مثبت و فنی دارد. بهطور مثال موسیقی متن فیلم در بهترین حالت متوسط میتوان دانست؛ اگرچه شاهد چند آهنگ خوب هم هستیم، اما آهنگهایی که در فیلم استفاده شدهاند، کاملا مناسب هستند و شاهد انتخابهای بسیار خوبی برای صحنههای مختلف فیلم هستیم. در نقطه مقابل جلوههای ویژه فیلم در برخی صحنههای متوسط هستند، اما در بیشتر صحنهها کیفیت خوبی دارند؛ اگرچه باتوجهبه بودجه فیلم انتظار بیشتری از این موضوع بوده است و میتوانست کیفیت به مراتب بالاتری داشته باشد.
درنهایت به پایانبندی فیلم میرسیم. پایانبندی فیلم ددپول و ولورین با اینکه کمی میتوانست بهتر و با عواقب بیشتری باشد، اما در مجموع باعث میشود تا زمینه را برای حضور این دو شخصیت در آثار آینده مارول ایجاد کند. در مجموع سازندگان در پایان فیلم ریسک زیادی به خرج ندادهاند و پایانی امن برای حفظ آینده این دو شخصیت در MCU در نظر گرفتهاند. البته میتوانستیم از ابتدا هم چنین انتظاری داشته باشیم؛ بههرحال بازگشت رایان رینولدز و هیو جکمن برای نقشهای خود کم هزینه نبوده است و آنها احتمالا همچنان میخواهند از این دو شخصیت در آینده استفاده کنند.
فیلم Deadpool and Wolverine بهعنوان اولین فیلم با درجه سنی بزرگسال همان چیزی است که طرفداران از آن انتظار دارند و آن هم ماجراجویی مشترک ددپول و ولورین با خشونت بالا و اکشنهای متعدد است. فیلم یک اثر کاملا فن سرویس است که از این موضوع بههمراه حضورهای افتخاری مختلف به درستی استفاده میکند تا یکی از سرگرمکنندهترین آثار چند سال اخیر را ارائه دهد و همچنین ادای دینی به شخصیتهای سابق مارول در فیلمهای فاکس قرن بیستم است.
فیلم ددپول و ولورین با اینکه مشکلاتی مثل شخصیتهای شرور متوسط و ضعیف دارد و شاید بهترین اثر MCU نباشد و بعضی چیزها در آن جواب ندادهاند، اما بهترین اثر چند سال اخیر این مجموعه است و نشان میدهد اگر آنها بخواهند میتوانند همان اثری را بسازند که از آنها انتظار داریم. اما سوال اصلی این است که آیا مارول میخواهد از چنین فرمولی از مولتیورس در دو قسمت آینده فیلم Avengers استفاده کند؟
در هر حال فعلا این ایده برای تماشاگران ظاهرا جذاب است، اما فکر نمیکنم برای فیلمهای جدید اونجرز کاملا جوابگو باشد و آنها نیاز به ساختار بهتر و متفاوتتری دارند. در هر حال فیلم حداقل بهخوبی نشان میدهد که چگونه باید از کمئوها استفاده کرد، اما سوال اصلی این است که مرحله بعدی داستان ددپول یا ولورین قرار است چگونه باشد؟ حضور در اونجرز یا ادامه این فیلم یا حتی ساخت فیلم مشترک ددپول و مرد عنکبوتی؛ در هر حال ایدههای جذابی برای ادامه کار این دو شخصیت وجود دارد.