نقد فیلم دریاچه کادو (Caddo Lake) | خشکسالی و سفر در زمان
دریاچه کادو فیلمی به تهیهکنندگی ام.نایت شیامالان است و شاید برای کسی که شبیه من علاقهی زیادی به جهان این شخصیت دارد در لحظهی اول مجذوب کننده باشد. کسی که به دنبال اثر تازهی شیامالان است با دیدن اسم او بهعنوان تهیهکننده قطعا هیجانزده خواهد شد اما دریاچهی کادو چیزی نیست که همهی دنیای این فیلمساز را با خود یدک بکشد. این فیلم که اولین تجربهی فیلمسازی، کارگردانش است دنیایی غیرعادی را یدک میکشد، فیلمی که هم سرگرمکننده است و هم ایدهای تکراری دارد، هم میتوان ازش لذت برد و هم در انتها گویی دستمان در پی چیزی است.
با اینحال دریاچه کادو برای کسانی که هم به جهان شیامالان علاقه دارند و هم در جستجوی فیلمهایی با جهانهای خاص و غیرعادی هستند میتواند لذتبخش باشد. این فیلم اما تفاوت زیادی با دیگر فیلمهای سرگرمکنندهی سفر در زمان دارد و آن توجه به زیرمتنهاست. درواقع دریاچه کادو میخواهد حرفهای مهمتری بزند و جهان عمیقتری را بهتصویر بکشد.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
دریاچه کادو یک دریاچه واقعی در تگزاس آمریکا است. دریاچهای بزرگ با درختهای سرو معروف که طبق برخی باورهای محلی در گذشتههای دور مختصات اتفاقات غیرطبیعی بوده است. داستانهای عامیانه و فولکلوریک و همچنین استفاده از عناصر بومی همیشه منبع خوبی برای استفادهی سینمای ژانرمحور مخصوصا گونههای علمیتخیلی، فانتزی و ترسناک بوده است. سینمای ترسناک بدون قصههای عامیانه چیزی کم دارد و دلیلاش نیز به ناخودآگاه جمعی انسانها برمیگردد. انسان مدرن امروزی درست است که در غار و جنگل زندگی نکرده اما حسی عجیب نسبت به آنها دارد چراکه جداش در این مکانهای طبیعی زندگی کرده است. دریاچه نیز همانند غار و جنگل جز عناصری است که با خاطرهی جمعی همهی انسانها در ارتباط است و داستانهای بومی زیادی در سراسر زمین راجعبه آن تعریف شده است.
عامل ترس و فانتزی از دو جهت باید مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، یکی همان ناخودآگاه فردیاش است و دیگری ناخودآگاه جمعی او. هر فیلمی بتواند از این دو مسیر روان تماشاگرش را در دست بگیرد قطعا موفق خواهد شد
این عنصر طبیعی به دلیل خاصیتهای باستانی در علم اسطورهشناسی و همچنین روانشناسی تحلیلی برای سینمای ژانریک سرشار از پتانسیل است. هر آدمی از هر کجای زمین به محض اینکه قصهای با محوریت یک دریاچه را بشنود رواناش شروع به تکاپو میکند و خاطرات نیاکانش را به یاد میآورد بههمین دلیل دریاچهی کادو در نگاه اول و هنگام تعریف ایده و یکخطیاش میتواند برای مخاطب بسیار هیجانانگیز باشد. درواقع عامل ترس و فانتزی از دو جهت باید مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، یکی همان ناخودآگاه فردیاش است و دیگری ناخودآگاه جمعی او. هر فیلمی بتواند از این دو مسیر روان تماشاگرش را در دست بگیرد قطعا موفق خواهد شد.
دریاچهی کادو فیلمی ژانرمحور است، روایتی دربارهی یکسری اتفاقات غیرقابل توضیح پیرامون یک دریاچه. داستان از این قرار است که کنار دریاچهی بزرگی بنام کادو مسائلی رخ میدهد و شرایط پیچیدهای بوجود میآید. دختری بنام آنا گم میشود و ریشهی این اتفاق به مسائل ماورایی گره میخورد. مسئلهی دیگری که در حیطهی گونههای فانتزی، علمیتخیلی، سورئال، رئالیسم جادو و ترسناک وجود دارد، توجه به مسائل فرامتن و زیرمتن است که دریاچهی کادو نیز از المانهای ژانری استفاده میکند تا ایدههای زیرمتن خود را بهتصویر بکشد. درواقع در آثار فانتزی باید چیزی بیشتر از عنصر سرگرمی وجود داشته باشد، جهانی تاریک، تکاندهنده و پر از حرفهای ناگفته که مخاطب را با واقعیتهای مهم روبهرو کند.
ژانر باید همانند قالبی تاثیرگذار ایدههای مهمی را قوام ببخشد و روایتی لایهمند را هدایت کند. خیلی از اوقات مخاطب حوصلهی مضمونگرایی مطلق را ندارد و نمیتواند بدون پرده به مسائلی مثل جنگ، خشکسالی، فقر، فلسفه و مسائل انسانی و وجودی بپردازد. اینجاست که ژانر میتواند به سینماگر کمک کند. مخاطب در خلال لذت بردن از مسائلی مثل ایدههای ماورایی، افسانههای جن و پری، آدمفضاییها و تکنولوژیهای فراتر از توانایی بشر میتواند به مشکلاتی مثل خشکسالی و جنگهای غریبالوقوع نیز فکر کند. ژانر، تفکر تماشاگر را هدایت میکند تا او بدون هیچ مقاومتی به مسائلی فکر کند که در شرایط عادی برایش طاقتفرسا و تکراری بر مکررات است.
دریاچه کادو فیلمی است که به زیرمتنها نیز توجه نشان میدهد و از طرفی هم طبق پارادایمهای ژانر حرکت میکند
دریاچه کادو فیلمی است که به زیرمتنها نیز توجه نشان میدهد و از طرفی هم طبق پارادایمهای ژانر حرکت میکند. البته باید این نکته را در نظر داشت که فیلم چیزی به این ژانر اضافه نمیکند و طبق الگوهای همیشگی یک اثر سفر در زمان است. مخاطب میتواند با استفاده از الگوهای مرسوم در این گونه از فیلمها اتفاقات را حدس بزند و پازل ماجرا را کنار یکدیگر بچیند. دریاچه کادو با دو روایت موازی آغاز میشود. پاریس بههمراه مادرش آنا در دریاچه غرق شدهاند، پاریس خودش را به سطح دریاچه میرساند و مادرش همانجا میماند. روایت جلوتر میرود جائی که پاریس با ترومای آن اتفاق دست به گریبان است.
قهرمان دیگری نیز در این میان وجود دارد. در داستان موازی دیگری الی در حال تلاش برای ارتباط با مادرش است. خواهر ناتنیاش آنا گم میشود و این شخصیت تبدیل به پلی میشود برای ارتباط میان این دو روایت موازی. پاریس متعلق به سالهای گذشته است و آنا که در دنیای امروزی زندگی میکند بخاطر حفرههای زمانی اطراف دریاچه در زمان سفر میکند و پاریس را به دنیا میآورد! همه چیز شبیه فیلمهای معمول سفر در زمان ظاهر میشود و مخاطب را به یاد سریال دارک با آن شجرهنامهی عجیب و غریب شخصیتهایش میاندازد. در اینجا نیز آنا بواسطهی سفر در زمان نسبتهای فامیلی را بهم میریزد و خاطرات دارک را برایمان زنده میکند.
واقعیت این است که دریاچه کادو حرفایی بیشتر از سفر در زمان دارد. همانطور که در ابتدای این مطلب نیز گفتم، این فیلم از ایدههای ژانری سفر در زمان استفاده میکند تا به مفاهیم بزرگتری برسد. در وهلهی اول این فیلم به چیستی و معنای خانواده وفادار است. دریاچه کادو قبل از هر چیز درامی خانوادگی است که در آن افرادش در حال سوگواری هستند. الی بخاطر غیبت پدر واقعیاش خانه را ترک میکند و مادرش نیز رفتارهایی غیرمسئولانه از خود نشان میدهد. در این میان اما آنا، الی را دوست دارد کسی که درنهایت باید مسافر زمان شود و پیوندهای خانوادگی را محکم کند. الی در جائی از فیلم میگوید که با آنا هیچ نسبت خانوادگی ندارد و فامیلهای او فامیلاش نیستند. اما ازقضا آنا مادربزرگش از آب درمیآید و فیلمساز به خواستهاش میرسد.
دریاچه کادو قبل از هر چیز درامی خانوادگی است که در آن افرادش در حال سوگواری هستند
الی با تلاشهایش در جستوجوی روابط از دست رفته است. فیلمساز از گم شدن آنا معنایی استعاری بیرون میکشد و آن نابود شدن روابط خانوادگی است. درنهایت کارگردان الی را در پی ترمیم چیزهایی میفرستد که از دست رفتهاند. دریاچه کادو روایتی دربارهی خانواده و تلاشهای انسان برای نگه داشتن آن است. فیلمساز با استفاده از ایدهی سفر در زمان آنا و نقش او بهعنوان مادربزرگ الی در پی نشان دادن، اهمیت روابط همدلانه در خانواده است. از دیدگاه فیلمساز چیزهایی در خانواده وجود دارد که از دید ما مخفی است، پس بهتر است چیزی را بهم نریزیم و قضاوت نکنیم!
دریاچه کادو از لحاظ ژانری در پی ایجاد تعلیق است. فیلمساز با استفاده از المانهایی مثل گرگ، پروانه، گردنبند، دریاچه، صرع و خونریزی گوش سعی دارد تا بین برهههای زمانی ارتباط ایجاد کند و بستری تعلیقبرانگیز را برای مخاطب فراهم کند. اما نمیتواند از پتانسیل دریاچه استفاده کند و حس مرموز بون و ترسآفرین بودن را بیرون بکشد. نقش دریاچه بهعنوان محلی که وقایع ماورایی درش رخ میدهد، چندان قوام نیافته است. درواقع دریاچه کادو شخصیتی به خود نمیگیرد و آنقدر ضعیف ظاهر میشود که فیلمساز حتی میتواند جای آن را با یک کویر عوض کند. محل واقعی این دریاچه جنگلی بسیار عجیب است که فیلمساز از ظرفیتهایش استفاده نکرده است.
فیلم در معنای نزدیک خود دربارهی سفر در زمان است اما به بحران خشکسالی میپردازد
دریاچه کادو از زیرمتنی جهانی استفاده میکند تا جهانشمول بهنظر برسد. فیلم در معنای نزدیک خود دربارهی سفر در زمان است اما به بحران خشکسالی میپردازد. پاریس با بررسی تاریخ خشکسالیهای دریاچه و فروکش کردن آب آن متوجه میشود که بین این کمآبیها و حملههای صرع مادرش ارتباط نزدیکی وجود دارد. هر وقت که خشکسالی میشود، پورتالهای زمانی به کار میافتند و کسی در زمان گم میشود. فیلمساز از این طریق به تغییرات اقلیمی واکنش نشان میدهد و خیلی ظریف و حسابشده به این موضوع میپردازد. ژانر در اینجا نقش خود را بهخوبی ایفا میکند و حامل پیام مهمی میشود. در انتها باید این نکته را در نظر گرفت که دریاچه کادو فیلم خوبی میشد اگر به یکی از سه ایدهاش یعنی سفر در زمان، خشکسالی و درام خانوادگی بیشتر اهمیت میداد. فیلمساز هر سه تای این ایدهها را در یک سطح نگه میدارد و به هیچکدام قوامی نمیبخشد. با اینحال دریاچه کادو ارزش یکبار دیدن را دارد.