ریلود قسمت چهارم: مکس پین؛ از رمدی تا راکاستار
از مکسپین (Max Payne) گفتن و نوشتن سخت است. نه آن که چیزی برای گفتن نداشته باشیم، برعکس. اتفاقاً آنقدری از این بازی گفته و شنیدهایم که دیگر نمیدانیم چه بگوییم. مکسپین، اولین مخلوق سملیک و برگ برندهاش بود. برگ برندهای که اصولاً قرار نیست برای هیج خالقی در همان ابتدای مسیر رو شود. این شد که این جوان فنلاندی، راه صد ساله را یک شبه طی می کند و طولی نمیکشد که ساختهای او، به یکی از پرطرفدارترین بازیهای تاریخ ویدیو گیم تبدیل میشود. پس از ساخت نسخه اول و انتشار آن در سال ۲۰۰۱ و بعد از آن که شهرت و آوازهی مکس پین همهجا میپیچد، کمکم سر و کلهی ناشرین هم که بوی پول به مشامشان خورده بود پیدا میشود. زرنگترین این ناشران اما در ابتدا شرکت راکاستار (Rockstar) بود که اول به عنوان ناشر بازی خودش را جا زد و کمکم دیدیم که نخیر، گویا آیپی مکسپین را به طور تمام و کمال خریداری کرده است.این شد که سم لیک بینوا، ناچار شد در میانههای راه، نوشتن داستانی را ادامه دهد که میدانست دیگر به او تعلقی ندارد. برای همین هم هست که سم لیک در قطعه موسیقیای که براس نسخه دوم بازی نوشته، از «خداحافظی طولانی» خود با این بازی گفته است؛ خداحافظیای که ۱۸ ماه طول میکشد. بعد از انتشار نسخه دوم بازی در سال ۲۰۰۳، دیگر مکس پین به رمدی (Remedy Entertainment) تعلق نداشت و راکاستار هم که درست به هدف زده بود، فرصت را از دست نمیدهد و چند سال بعد، شروع به ساخت نسخه سومی برای این بازی میکند. نسخه سوم این بازی که در سال ۲۰۱۲ میلادی روانه بازار می شود اما شباهت کمی به آن چه که پیش از این از مکسپین میشناختیم داشت. جدای از اسم کاراکتر اصلی و صدای او که باری دیگر توسط جیمز مککافری اجرا شده بود، اثر و نشانه دیگری از شخصِ مکسپین نمیدیدی. اما از حق نگذریم، نسخه سوم بازی در طراحی جزئیات صحنههای تیراندازی بازی که با بولتتایم و کند کردن زمان همراه میشد سنگ تمام گذاشته بود. البته که درنهایت این جنگولک بازیهای گرافیکی هم دردی از ما طرفداران قدیمی این مجموعه دوا نکرد. سالها از انتشار مکسپین ۳ میگذرد، ولی کماکان آیپی این بازی در اختیار شرکت راکاستار قرار دارد و معلوم نیست بالاخره چه سرنوشتی انتظار این شخصیت محبوب را خواهد کشید.در قسمت چهارم از برنامه ویدیویی زومجی با نام ریلود، ما سعی کردیم نامردی نکنیم و سراغ هر سه نسخه از این بازی برویم تا ببینیم چرا و چطور شد که دست سرنوشت، مکسپینی که میشناختیم و دوستش داشتیم را از نیویورک تیره و تاریک به سائوپائولوی آفتابی کشاند. با ما همراه باشید.