بررسی فصل صفر بازی Marvel Rivlas | بازیِ تقلید
شاید باور نکنید، اما در عصری که محور ساخت بازیهای کلان (آثار AAA) بهنشر ناقص، بهینهسازی هولناک و برپایی انواع کلهمعلقهای درونبرنامهای برای تخلیه جیب گیمر تعریف میشود، در دورانی که الگوهای تکرارشونده برترینهای سالاش بهتقلیل بیسابقه سطح انتظار و استانداردهای بازیکنان منجر شده است، ساخت محصولی «برتر از میانگین» و سبقت از عموم بازیهای موجود، یکی از راحتترین کارهای دنیا است.
احتمالا زمانی که لقمان در پاسخ به سوال «ادب از که آموختی؟» گفت «از بیادبان»، میدانست که در روزی از روزها، یک استودیو چینی با نام «نتایز» (NetEase) با تکیهبر همین ضربالمثل، و با صرفنظر از حرکت در مسیری که امثال بلیزارد و بازی Overwatch 2 در آن بهمشکل خوردهاند، محصولی بسازد که حالا برای رقیبان گردن کلف خود، شاخ و شانه بکشد. Marvel Rivals پدیده این روزهای اینترنت است که با عرضهی رایگان، بازاریابی استادانه، گیمپلی جذاب و قابلیتهای فکر شدهی خود، بیرحمانه دل گیمرها را برده است. اثری که در این مقاله آن را کالبدشکافی میکنیم و بهاین سوال جواب میدهیم که در مقابل بزرگانی همچون فورتنایت، اورواچ و Deadlock از استودیو ولو، مارول رایولز چطور میتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. همراه زومجی باشید.
همانطور که میدانید، بازی Marvel Rivals اثری در ژانر «هیرو-شوتر» با محوریت رقابتهای آنلاین است و در آن چیزی با عنوان «بخش داستانی» وجود ندارد؛ با این وجود اما، اثر نامبرده با ایجاد پیرنگی گسترده و شکل دادن بهروایتی که بهشکل مستمر و از طریق محتویات فصلی گسترش پیدا میکند، گردهمایی و مبارزات ابرقهرمانان محبوب مارول کامیکس را بهبهترین شکل ممکن، پیریزی و توجیه کرده است.
«دکتر دووم» و اقدامات او برای پیوند مابین علم و جادو، تعادل گیتی مرکب یا همان جهانهای موازی را برهم میزند. اتفاقی که در پی آن، نسخههای مختلف از ابرقهرمانان سایر جهانهای موازی با یکدیگر ملاقات کرده و جهبهی خاص خود را انتخاب میکنند؛ انتخابی که در دل گیمپلی، بهمیدان نبرد مابین گیمرها ترجمه میشود. پیرامون روایت Marvel Rivals اما باید بهنکات مهمی توجه کرد.
دنیایی که در دل روایت Marvel Rivals ترسیم شده است، بهبهترین شکل ممکن مابین عناصر گیمدیزاینی و فرامتنی بازی پل میزند. اثر مورد بحث از طریق روایت قصهای با محوریت جهانهای موازی، ابرقهرمانان را بهجان هم انداخته و زمینِ بازی گیمر را محیا کرده است؛ از آن طرف، این بازیِ رایگان «مارول رایولز» است که با معرفی دکتر دووم و نقش تعیین کنندهاش در تعیین سرنوشت جهانهای موازی، مخاطبان میلیونی خود را برای تماشای دو فیلم Avengers: Doomsday و Avengers: Secret Wars آماده میکند.
بازی Marvel Rivals در ورای یک هیرو-شوتر آنلاین، به پل واصل فیلمها و محتوای چاپی مارول کامیکس بدل شده و در اولین ایستگاه، مخاطبان میلیونی خود را برای فیلمهای Avengers: Doomsday و Avengers: Secret Wars آماده میکند.
بدین ترتیب، بازی Marvel Rivals بهدرگاهی فرامتنی و چند رسانهای بدل میشود که نهتنها پلی مابین بازیها و دنیای سینمایی مارول، بلکه از دل جهانهای موازی حالا میتواند بههر نوع مدیومی از قصههای مارول نیز متصل شود. احتمالا میتوانید پتانسیل تمامنشدنی چنین موقعیتی را تصور کنید. پتانسیل طراحی نقشههای متنوع، حضور کاراکترهای متنوع با تواناییها و عمق گیمپلی مختلف، برپایی رویدادها و فروش اسکینهایی که از فیلمها، کامیکها و انیمیشنهای مارول ریشه میگیرند. داریم دربارهی مارول و قهرمانانش، پدیدههای فرهنگ عامهی امروز صحبت میکنیم. پتانسیلهای Marvel Rivals بهراحتی هرچه تمامتر، بهورای مدیوم گیم میرود و در آینده نهچندان دور اگر دیدیم اثر نامبرده از منظر اقتصادی و شمول فرهنگی توانست خودش را به فورتنایت نزدیک بکند، هرگز نباید تعجب کنیم.
رقابت در بازی مارول رایولز در قالب مبارزات ۶ در برابر ۶ برپا میشود. از بین هر ۳۳ کاراکتر موجود در بازی، گیمر باید شخصیت خود را از کلاس ونگارد (Vanguard)، دوئلیست (Duelist) یا استراتژیست (Strategist) انتخاب کرده و در میدانهای نبرد حاضر شود. اینجا برخی از ایرادهای مهم بازی در ذوق میزنند. یکی از این مشکلات، نبود محدودیت و نظم در انتخاب نقش (role queue) تعادل نقشهای موجود در یک تیم را برهم میزند؛ مثلا ممکن است در تیم شما، هیچ بازیکنی مایل نباشد تا بازی را در نقش نیروی پشتیبانی و Healer تجربه کند. اینجاست که عدم وجود یک Role queue نظمدهنده به ساختار تیمها، باعث میشود تا مثلا تیم شما با ۶ کاراکتر دوئلیست پا بهمیدان گذاشته و شکست بخورد.
دپارتمان بازیهای مارول موسوم به «مارول گیمز/Marvel Games» پس از بازی تحسینشده Marvel Snap، قدم بعدی را بهدرستی و با Marvel Rivals برداشته است.
مشکل دیگر به پایین بودن تنوع کاراکترهای موجود در کلاس استراتژیست برمیگردد. همین موضوع اصلا یکی از مواردی است که باعث میشود تا اکثر بازیکنان، دست و دلشان به کلاس استراژیست نرود و ترجیح بدهند با ابرقهرمانان محبوبتری که در کلاسهای دوئلیست و ونگارد جا خوش کردهاند، بازی را تجربه کنند. جذابتر و متنوعتر شدن کاراکترهای استراتژیست که با اضافه شدن قهرمان/ضدقهرمانان معروفتری از دنیای مارول اتفاق خواهد افتاد، موردی است که امیدوارم در فصلهای آینده بازی شاهدش باشیم.
حالا که همچنان داریم درباره نقاط ضعف فصل صفر بازی مارول رایولز صحبت میکنیم، نباید عدم تعادل در قدرت برخی از کاراکترها را فراموش کنم. شخصیتهایی همچون آیرون فیست (Iron Fist) را میتوانیم بهعنوان «متا/Meta» (حفرههایی در ساختار بازی که پیروزی در رقابت را سادهتر میکنند) تعریف کنیم. بازی مارول رایولز نیز مثل تقریبا تمام ویدیوگیمهای رقابتی آنلاین، درگیر یک سری از ایرادات مربوط به متعادلسازی قدرت کاراکترها است که انتظار میرود در سریعتر زمان ممکن و با نشر آپدیتها، چنین مشکلات برطرف شود؛ آن هم درحالی که سازندگان پس از چندین و چند رویداد بتای خصوصی، فرصت و امکان بررسی مجدد شاکلهی متعادلسازی اثر را داشتند اما بازهم محصول نهایی را با مشکلات متعادلسازی عرضه کردند.
جدا از خوشساخت بودن کلیت گیمپلی، مشکلاتی اعم از متعادل نبودن قدرت همه کاراکترها، تنوع پایین شخصیتهای کلاس استراتژیست و ونگارد همراه با عدم وجود Role queue (نظمدهنده به ساختار تیمها) و غیربهینه بودن نحوه پیشرفت در بتلپس، بزرگترین مشکلات فعلی بازی هستند.
بهسراغ روند گیمپلی برویم. بازی درحال حاضر، سه حالت Casual Match و Competetive/Ranked و Conquest را در دسترس بازیکنان قرار میدهد؛ در حالت کژوآل و رنکد، رقابتها در دو دستهی محافظت از محموله (Escort) و تسخیر مناطق خاص (Capture the area) باید بهمواضع تیم حریفشان حمله کرده یا از مناطقشان دفاع کنند. اساسیترین نکتهی مثبت حول محور گیمپلی بازی، عمق بسیار خوب سیستمها و مکانیزمهای آن است.
تجربه بازی با هر یک از کاراکترها، تنوع بسیار خوبی دارد و بهلطف عمق تحسینبرانگیزی که برای چارچوب گیمپلی هر یک از این شخصیتها تعریف شده است، رقابتها و محور یادگیری/چالش جذاب و عمیقی برای گیمر تعیین شده است؛ بدین ترتیب، بازیکنان برای تسلطبر کاراکتر مدنظرشان، ساعتها با مکانیزمهای حرکتی و مبارزاتی درگیر خواهند بود و با کسب تجربه در بخش تمرینی و میدانهای نبرد، روی شخصیتشان مسلط میشوند.
باید صبر کرد و دید که بازی چگونه در برآوردن انتظارات بازیکنان حرفهای/جدی و گیمرهای کژوال عمل خواهد کرد.
در خصوص گیمپلی بازی، هرگز نباید از عمق و پیچیدگی سیستم حرکت و مبارزات بازی صرف نظر کرد. از دکتر استرنج که بههر سو از نقشهی بازی میتواند پرتال باز کند، مرد عنکبوتی که تاب خوردن با تارهایش بهنشانهگیری دقیق با موس/کنترلر وابسته است، تا تکتیراندزی با بلکویدو و اجرای کامبوهای پیچیدهی پلنگ سیاه/بلک پنتر، تیم NetEase در ایجاد چارچوبی بسیار مناسب، با عمق بالا و محور چالش/یادگیری بهینه برای گیمر کاملا موفق بوده است.
در کنار موارد ذکر شده، ویژگی Team-Up را اضافه کنید؛ مولفهای که پیرامون کاراکترهای مرتبط (از منظر پیشینه داستانی) ایجاد شده و قابلیتهای خاصی را برایشان فعال میکند. چنین جزئیاتی در کنار ساختار بسیار خوب کامبت و مکانیزمهای حرکت، ابعاد تاکتیکی رقابت در مارول رایولز را برجسته میکند.
درحال حاضر، بزرگترین رقیب مارول رایولز، بازی Deadlock از استودیو Valve است؛ نکته اینجاست که بازی جدید ولو نیز در رقابت با تجربهی رایگان، روان، لذیذ و وسوسهکنندهی قهرمانان مارول در Marvel Rivals احتمالا بهچالش کشیده میشود.
اگر از تجربهکنندگان جدی بازیهای لایو-سرویس باشید، قطعا میدانید که نیمی از شوق تجربهی این بازیها به دریافت دائمی پاداشها و امتیازات برمیگردد. شوترهای لایو-سرویس از طریق امتیازات تجربه و دسترسی دادن به آیتمهای جدید در «بتلپس»، بهعملکرد بازیکنان در جریان بازی پاداش میدهند. با وجود اینکه بتلپس Marvel Rivals هرگز به فصلها محدود نیست و پیشرفت در آن همیشگی خواهد بود اما، در فصل صفر از این بازی، پشرفت در بتلپس روند مناسبی ندارد. بهینه نبودن سیستم چالش/پاداش و سرعت بسیار پایین آن در ثبت امتیازات و ارائه چالشهای جدید، بهکندی شدید پیشرفت در بتلپس و کم شدن انگیزه بازیکن در تجربهی بازی منجر شده است.
در خصوص ساختار گیمپلی باید گفت که استودیو نتایز در ایجاد یک اسکلتبندی مناسب برای آفرینش تجربهای سرگرمکننده و لذتبخش، کاملا موفق بوده است. ساختار کلی گیمپلی بازی واقعا مناسب است و تجربهی بازی با هر یک از کاراکترها، تجربهی شرکت در رقابتها و حرفهای شدن در بهرهگیری از کاراکترها (بهلطف عمق مناسب سیستمهای گیمپلی) بسیار خوشساخت هستند.
بعد از برپایی چند رویداد بتا، انتظار میرفت که شخصیتهای بازی در زمان انتشار از تعادل خوبی برخوردار باشند؛ با این وجود اما بازی در زمان عرضه، از منظر تنوع در نقشهها و کمیت کاراکترها، دسترسیپذیری منوها و عملکرد رابط کاربری، از عموم لایو-سرویسهای اخیر [در زمان عرضه - فصل صفر] شرایط بسیار بهتری داشته و بهمحصول نهایی بسیار نزدیک است.
از طرفی، مابین Marvel Rivals و یک هیرو-شوتر کمنقص و صیقل داده شده، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. از اصلاح شاخصهای مربوط به Role Queue نقشها و پائین بودن تنوع قهرمانان/ضدقهرمانان کلاس استراتژیست و ونگارد، تا مشکلات مربوط به عدم تعادل سطح قدرت کاراکترها و ایرادات مربوطبه سرعت پیشروی در Battlepass مواردی هستند که انتظار میرود در سریعترین زمان ممکن اصلاح شوند.
از منظر جلوههای هنری، هنوز نمیدانم بازی را باید با چه کلماتی توصیف کنم. کلماتی همچون خارقالعاده، فوقالعاده و معرکه نیز نمیتوانند ارزش بالای کار را منعکس کنند. کارگردانی هنری، طراحی نقشهها، طراحی کاراکترها و حتی طراحی رابط کاربری بازی «حرف ندارند». از ترکیب رویکرد هنری سلشید/Cell Shade تا مولفههای شرقی در خلق صفحات کامیک/مانگا، بهایجاد مخلوقی تماشایی دست زدهاند که بهاندازهی ضربه کاشتهی مسی در مقابل لیورپول سال ۲۰۱۹ زیبا است.
میزان تعامل تیم توسعه با جامعه بازیکنان و هوشمندی ناشر در بهرهگیری از پتانسیلهای اقتصادی/فرهنگی بسیار بالای این بازی، برای Marvel Rivals سرنوشتساز خواهد بود.
طراحی نقشهها نیز همین وضعیت را دارند و بلکه، تخریبپذیر نیز هستند و بُعدی تاکتیکی را بهنبردهای بازی اضافه میکنند. البته که نباید انتظار نقشههایی با بنیان و اساس تخریبپذیر همچون مپهای بتلفیلد یا The Finals را از بازی داشته باشید اما در جریان باشید که تخریبپذیری نقشههای بازی، بهاندازهای است که میتوانید برای تغییر نتیجهی نبردی بزرگ یا یک فایت نزدیک و شخصی، روی آن حساب کنید. از منظر فنی اما، اوضاع کمی ناپایدار است. بازی با نسخهی ۵ از موتور گرافیکی آنریل انجین بهینهسازی شده است و با وجود بهتر بودن شرایط بازی نسبتبه باقی بهینهسازیهای اخیر این موتور گرافیکی، شرایط ناپایدار حاکم بر اجرای بازی همچنان اذیتکننده است.
اما در بحث صوتی نیز همچون جلوههای هنری، با تجربهای معرکه طرفیم. با وجود اینکه در فصل صفر از بازی، عملکرد چندان جالبی در بحث بهرهگیری از پتانسیلهای موسیقیایی طی برپایی رقابتها دیده نمیشود اما، اجرای صداپیشگان فوقالعاده کار شده است. از صداپیشگی یوری لوئنثال که حالا بعد از جاش کیتون و کریستوفر دنیل بارنز به یکی از نمادهای صداپیشگی اسپایدرمن بدل شده است، تا نولان نورث در نقش راکت راکون، لورا بیلی در نقش بلک ویدو همراهبا یک اجرای معرکهی دیگر از استیو بلوم در نقش ولورین، با جلوههای تصویری بازی ترکیب میشوند تا بازیکن را در دل تجربهی بازی غرق بکنند.
بررسی فصل صفر بازی Marvel Rivlas | بازیِ تقلید
نقاط مثبت
- طراحی ساختاری/بصری کاراکترها
- چارچوب کلی و سرگرمکننده گیمپلی
- عمق بسیار خوب سیستمهای حرکت و مبارزه
- طراحی هنری و شمایل معرکه رابط کاربری
- صداپیشگی عالی کاراکترها
نقاط منفی
- ناپایداری اجرایی/فنی
- نامتعادل بودن قدرت کاراکترها
- بهینه نبودن مکانیزمهای پیشرفت در بتلپس
- عدم وجود ساختار Role queue در چینش تیمها
- تنوع پایین شخصیتهای کلاس استراتژیست و ونگارد
- استفاده حداقلی از پتانسیلهای موسیقی در جریان هر دست