بهترین بازی مستقل سال 2018 از نگاه زومجی
هیچکس فکرش را هم نمیکرد فقط در عرض چند سال، بازیهای مستقل به یکی از پرطرفدارترین و جذابترین ژانرهای بازیهای ویدیویی تبدیل شوند. یکی از دلایل اصلی این اتفاق ایدههای بکری بود که سازندگان این دست از این بازیها موفق شدند آنها را اجرا کنند. نه خبری از فشار ناشر برای عرضه زودتر بازی وجود داشت و نه سهامدارانی بودند که بدون هیچگونه اطلاعی از صنعت بازی، درخواست تغییرات ریز و درشت را در بطن بازی داشته باشند و تنها به فکر پر کردن جیبهایشان باشند. همین امر سبب شده است که در این مدت بویژه دهه دوم هزاره جدید، شاهد بازیهای ناب و پر از خلاقیتی باشیم که بعضا با سرمایههای کم توانستند برای خود اسم و رسمی بهم بزنند. اما سال ۲۰۱۸ فرقی بزرگ با سالهای دیگر داشت. به نظر میرسد سازندگان بازیهای مستقل به یک پختگی رسیدند که موفق شدهاند در عین ارائه یک ایده جذاب، دیگر جنبههای بازی اعم از گرافیک، داستان، موسیقی و موارد دیگر را به کمال برسانند. همین هم باعث شد که در سال گذشته شاهد عرضه بازیهایی باشیم که هر کدام به تنهایی توانایی رقابت نه تنها در بخش بازیهای مستقل بلکه در ژانرهای دیگر و حتی بهترین بازی سال را داشته باشند. نشان به آن نشان که بازی Dead Cells موفق شد با پشت سر گذاشتن رقبای قدرتمند خودش تاج بهترین بازی اکشن سال را از دید زومجی از آن خود کند و در دیگر بخشها نیز رد پای بازیهای مستقل کم دیده نمیشود. حال به زمان موعود و انتخاب بهترین بازی مستقل سال از دید زومجی رسیدهایم. پس با ما باشید.
The Messenger
در رتبه پنجم بهترین بازیهای مستقل زومجی، بازی The Messenger قرار میگیرد. سالهاست که نام استودیو دیوالور دیجیتال با بازیهای جمع و جور بسیار خوب عجین شده است. امسال هم این استودیو مسئولیت انتشار بازی The Messenger، بازیای که توسط استودیو سبوتاژ ساخته شده بود، را بر عهده گرفت. استودیو مستقل سبوتاژ واقع در کانادا، با ساخت این بازی اکشن پلتفرمر نشان داد که وفادار بودن به ریشههای صنعت بازی و الهام گرفتن از بازیهای قدیمی، نه تنها کاری از مد افتاده نیست، بلکه میتواند باعث شود شما شاهکار خلق کنید.
در این سناریو، بازی الهام گرفته شده چیزی نیست جز مجموعه فوقالعاده Ninja Gaiden. همیشه در هنگام اقتباس، آن هم اقتباس از اثر فوقالعادهای مانند نینجا گایدن، این تردید وجود دارد که سازندگان منبع الهام را به درستی درک نکرده باشند (برای درک بهتر این موضوع رجوع کنید به اقتباسهای بیشمار و سخیف سینمایی از روی شاهکارهای ادبیات یا حتی فیلمهای کلاسیک) که این مساله موجب ساخت اثری ضعیف میشود. اما این اتفاق در مورد The Messenger رخ نداده است. ارتقا یافتن و به دست آوردن تواناییهای بیشتر در طول بازی نیز آن را از یکنواختی در آورده است و باعث شده شاهد یک بازی پویا و سراسر هیجان باشیم.
یکی دیگر از المانهای فوقالعاده بازی، تلفیق گرافیک ۸ بیتی (برای روایت داستان در گذشته) و گرافیک ۱۶ بیتی (برای روایت داستان در آینده) است که باعث شده بعضا تصاویر فوقالعادهای در بازی بوجود بیاید. حتی المانهای مترویدونیا نیز در مراحل انتهایی بازی نیز وجود دارد. اگر The Messenger سالی عرضه میشد که رقبای قدرتمندی همچون سلست و دد سلز را پیشروی خود نمیدید، قطعا میتوانست به راحتی رتبه اول را به خود اختصاص دهد.
Into the Breach
اگر از طراحان بازیهای مختلف این سوال را بپرسید که یکی از سختترین ژانرهای بازیهای ویدیویی از منظر ساخت و توسعه چه ژانری است، به احتمال زیاد ژانر استراتژی پاسخی است که بیشتر از همه به گوش شما میرسد. یکی از بزرگترین چالشهای بازیهای استراتژی (و یکی از دلایلی که هر سال فقط تعدادی انگشتشمار بازی استراتژی درخور در بازار میبینیم) ایجاد تعادل و بالانس میان المانهای مختلف بازی و پیادهسازی مکانیزمهایی برای جلوگیری از تکراری شدن روند بازی است.
استودیو سابست گیمز که پیش از این بازی فوقالعاده FTL را در رزومه کاری خود داشت، با ساخت و انتشار بازی Into the Breach نشان داد که موفقیت بازی قبلی آنها تصادفی نبوده است. در این بازی که در آیندهای دور جریان دارد، گیمر کنترل روباتهای غول پیکری موسوم به مِکها را بر عهده میگیرد و میتواند مکها را به اسلحهها و سپرهای مختلفی مجهز کند. دشمنان اصلی بازی بیگانگانی ملقب به وِک هستند. در هنگام مبارزه، سه روبات در مقابل یک وک قرار میگیرند. بسیاری از منتقدین گیمپلی بازی را به شطرنج تشبیه کردند زیرا در این بازی، حفظ جایگاه فعلی خود بسیار مهمتر از از بین بردن نیروهای حریف است.
دقیقا مانند بازی FTL، این بازی نیز به بخشهای مختلفی تقسیم شده است که هرکدام سناریوی مخصوص به خود را دارد. اما نکته جالب بازی این است که سناریوهای آن شبیه به بازیهای روگلایک به صورت تصادفی بوجود میآیند و به همین دلیل تجربه منحصر بفردی را برای کاربر بوجود میآورند. بازی دارای المانهای جزیی از سفر در زمان نیز است و همین به پیچیدگی و جذابیت گیمپلی آن کمک شایانی کرده است. استایل گرافیکی و موسیقی بازی نیز از دیگر المانهای جذاب Into the Breach هستند و مجموع تمام این موارد این بازی را تبدیل به چهارمین بازی مستقل در رویداد بهترین بازیهای زومجی کرده است.
Return of the Obra Dinn
در سال ۱۸۰۲، کشتی تجاری با نام اوبرا دین از لندن به سمت اورینت روانه میشود. این کشتی حاوی ۲۰۰ تن کالای تجاری است. ۶ ماه بعد، اوبرا دین موفق نمیشود به دماغه امید نیک، مقصد از پیش تعیین شده خود، برسد و به همین دلیل اعلام میشود که این کشتی در دریا گم شده است. ۱۴ اکتبر سال ۱۸۰۷، اوبرا دین در کنار ساحلی پدیدار میشود و هیچ خبری از خدمه کشتی نیست. یکی از ماموران بیمه ایست ایندیا وارد این کشتی میشود تا پرده از راز این کشتی بردارد.
جملاتی که خواندید، خلاصه داستان بازی Return of the Obra Dinn است. بازیای که توسط استودیو 3909 LLC (بخوانید شخص لوکاس پوپ) ساخته شده است. این بازی با استایل گرافیکی خاص خود که تداعیگر بازیهای رایانههای مکینتاش است، از همان ابتدا عجیب به نظر میرسد. البته اگر نسبت به لوکاس پوپ شناخت داشته باشید، این بازی میتواند کمی برای شما عادی جلوه کند. لوکاس پوپی که بازی فوقالعاده Papers, Please را در کارنامه خود دارد، امسال با بازی ماجراجویی / معمایی بازگشت اوبرا دین بازگشته است.
گیمر در این بازی در نقش یک مامور بیمه قرار میگیرد که باید با ورود به کشتی اوبرا دین، در یابد که چه بر سر ۶۰ خدمه کشتی آمده است. پاسخ دادن به سوالاتی همچون آیا آنها کشته شدهاند؟ زندهاند؟ نام آنها چیست؟ و اگر زندهاند، کجا قرار دارند؟ از وظایف گیمر در طول بازی است. بازی از زاویه دید اول شخص دیده میشود و در اصل یک بازی معمایی است که گیمر را وادار میکند با منطق و استفاده از استدلال استقرایی سر از سرنوشت تک تک خدمه کشتی در بیاورد.
لوکاس پوپ انسان عجیبی است. کافی است تا نگاهی به تِم اصلی دو بازی اخیر او بیاندازید و آنها را به اضافه این کنید که نام کمپانی تکنفرهاش 3909 LLC است و امریکاییای است که با همسرش در نزدیک توکیو زندگی میکند و سابقه کار در استودیو ناتی داگ را دارد، میتوانید دریابید که چرا بازیهای او همیشه عجیب، تجربی و فوقالعاده هستند و میتوانید ببینید که چرا بازی جدید او مقام سوم را در میان بازیهای مستقل زومجی به دست آورده است.
Dead Cells
بالاتر نیز گفتیم که یک اقتباس زمانی تبدیل به اثری شاهکار میشود که شالوده منبع اقتباس خود را حفظ کند و به نوعی بتواند حتی در مواردی با منبع اقتباس خود سر بهتر بودن رقابت کند. بازی Dead Cells، ساخته استودیو تویین موشن، پا را فراتر از این گذاشته و با تلفیق بازیهای فوقالعادهای مانند کسلوینیا و حتی سری سولز موفق شده یکی از منحصر بفردترین تجارب گیمی امسال را رقم بزند و حتی لقب بهترین بازی اکشن را نیز از آن خود کند.
با اینکه گرافیک بازی، گرافیکی پیکسلی است، اما نحوه پیادهسازی آن خبر از این میدهد که تکنولوژیهای فوقالعاده پیشرفتهای در آن بکار رفته است. اکشن و مبارزات بازی نیز به قدری جذاب، هیجانانگیز و در مواقعی نفس گیر میشود که سخت است بتوان باور کرد که این بازی، یک اثر مستقل است. اما این پایان کار نیست! موسیقیای که سازندگان بازی برای دد سلز تولید کردهاند، یکی دیگر از برگهای برنده بازی است که گیمر را بیش از پیش در بازی فرو میبرد تا حدی که حتی مردن و شروع کردن بازی از صفر (پس از هر بار مردن) نه تنها اذیت کننده نمیشود، بلکه به تجربهای لذت بخش تبدیل میشود. دد سلز در دومین رقابت خود اما مانند بازی اکشن موفق نبود و در رقابتی تنگاتنگ در میان اعضای تحریریه زومجی، به جایگاه دوم قناعت کرد و مکان دوم بهترین بازی مستقل را به خود اختصاص داد.
Celeste
یک استودیو کانادایی یا بهتر است بگوییم دو توسعه دهنده کانادایی دیگر و یک بازی فوقالعاده مستقل دیگر. پس از کاپهد، The Messenger و حالا سلست، به نظر میرسد کانادا موفق شده است تعدادی از بهترین دولوپرهای بازیهای مستقل را تربیت کند! مت تورسون و نوئل بری، دو نفری که استودیو Matt Makes Games مال آنهاست، اوایل سال ۲۰۱۸ تجربهای ناب و فراموش نشدنی را برای ما گیمرها رقم زدند. آنها با عرضه بازی سلست، بازیای که تنها ظرف مدت ۴ روز شالوده اصلی آن شکل گرفته بود، نشان دادند که نیازی به بودجه کلان ندارند. بلکه ایده خوب و پیادهسازی آن میتواند منجر به ساخت شاهکاری همچون سلست شود.
بازی Celeste، این پلتفرمر سخت دوستداشتنی، با داستان ساده اما فوقالعاده خود و با آن گرافیک پیکسلیاش، نشان داد که یک بازی باید چه المانهایی داشته باشد. دشواری زیاد اما نه آنقدر زیاد که گیمر را کلافه کند، متکی بودن بر مهارت یادگیری گیمر، طراحی مراحل جنون آمیز، استایل هنری منحصر بفرد و موسیقیای که لقب گوشنواز برای آن بسیار کم است، تعدادی از ویژگیهای فوقالعاده بهترین بازی مستقل سال ۲۰۱۸ از دید زومجی هستند.
مت و نوئل با روایت داستانی که در عین سادگی، حاوی پیامی است که شاید سالهای سال در هیچ مدیوم دیگری نتوان آن را منتقل کرد و با متصل کردن آن به یک گیمپلی روان و فوقالعاده اعتیادآور، یکی از بهترین آثار نه تنها مستقل، بلکه کل صنعت گیم را در سال گذشته خلق کردند. آنها ضمن رقم زدن تجربهای که هرگز تکراری نمیشود و ارزش تکرار فوقالعاده بالایی دارد، به همه دنیا گفتند که برای غلبه بر تمام ترسها، ابتدا باید انسان با ترسهای درونی خود به صلح برسد. آنوقت است که حتی فتح کردن کوه اسرارآمیز و پرخطر سلست نیز مانند آب خوردن میماند.
علاوه بر تمام موفقیتهای جهانی و دستاوردهای بیشمار در زمینههای مختلف، سلست حاوی یک درس بسیار عمده برای بازیسازان ایرانی نیز بود. اینکه لازم نیست بازی بزرگ و پر هزینه ساخت. اینکه میتوان با کمی خلاقیت و افزودن آن به تواناییهای تکنیکی، اثری خلق کرد که برای همیشه در ذهن همه گیمرهای دنیا جاودانه شود.
پس بهترین بازیهای مستقل سال ۲۰۱۸ از دید زومجی، به ترتیب زیر هستند:
- Celeste
- Dead Cells
- Return of the Obra Dinn
- Into the Breach
- The Messenger
نظرسنجی بهترین بازی مستقل با انتخاب Celeste به پایان رسید. این نظرسنجی در مجموع ۱۰۷۱ رای داشت:
همچنین نظرسنجی مربوط به بهترین استودیو سال هم به پایان رسیده که میتوانید نتایج آن را
نظرات