بهترین انیمیشن سال ۲۰۱۹ از نگاه زومجی
در سالی که پیکسار با Toy Story 4 (داستان اسباب بازی ۴)، دیزنی با Frozen 2 ( فروزن ۲)، دریمورکس با How to Train Your Dragon: The Hidden World (چگونه اژدهای خود را تربیت کنید: دنیای پنهان) و برادران وارنر با The Lego Movie 2: The Second Part (فیلم لگو ۲: بخش دوم)، ایلومینیشن با The Secret Life of Pets 2 (زندگی پنهان حیوانات خانگی ۲) تمرکز خود را به دنبالهسازی معطوف کرده بودند، به لطف حضور نتفلیکس در حمایت از آثار خارج از جریان استودیوهای اصلی، انیمیشنهای غافلگیرکنندهی خوبی بهنمایش درآمدند و با درخشش خود مورد تحسین قرار گرفتند.
درحالیکه «فروزن ۲» تنها لقب پرفروشترین انیمیشن تاریخ را از قسمت اول خود تحویل گرفت و اکثر دنبالهها کمتر از حد مطلوب ظاهر شدند، دریمورکس سعی کرد با اثری دیگر و همکاری با شعبهی چینی خودش به ایدهی تکراری Abominable (نفرتانگیز) پوستهای جدید ببخشد، انیمیشنهای استاپ-موشن در سراشیبی ادامهدار خود حرکت کردند، صنعت انیمیشن ژاپن باتاخیر و نسبتا کمرمق وارد رقابت شد و... جای خالی اسمهای موردانتظار و انیمیشنهای اورجینال بیشتر از همیشه حس میشد. با این تفاسیر لیست انتخاب بهترینهای این بخش تنها با سه انیمیشن بسته خواهد شد؛ در میان سایر انیمیشنهای معمولی سال ۲۰۱۹، بهخاطر درخشش و سطح کیفی این سه اثر، انتخاب هر اسم دیگری به منزلهی پرکردن این لیست تحت هر شرایطی است. بههرحال غیراز هیجان کاذب ثبت رکوردها شاید سال راضیکنندهای برای انیمیشن بهنظر نرسد ولی وقتی به کیفیت انیمیشنهای برتر نگاه کنیم نباید چندان هم ناراضی بود. با این مقدمه و در ادامهی معرفی بهترینهای سینما و تلویزیون سال ۲۰۱۹ از نگاه زومجی، به سراغ انتخاب بهترین انیمیشن میرویم:
I Lost My Body
این موضوع که در بین انیمیشنهای خوشساخت هر سال یکیدو اثر از سینمای فرانسه ببینیم کمکم بهیک عادت تبدیل شده است. انیمیشن I Lost My Body (بدنم را از دست دادم) با سوژهی تفکربرانگیز و فضاسازی سوررئال ولی ملموس خود نشان میدهد که چطور میتوان داستان آدمهای آشنای اطرافمان در یک جامعه را از دریچهای متفاوت ولی گیرا روایت کرد. چطور از دل مبارزهی بین یک دست قطع شده و مگس مزاحم به فلسفهی سرنوشت طعنه زد و چطور از یک مفهوم فراعقلی در دام پوچی و افسردگی مد شده در آثاری از این قبیل گرفتار نشد. سبک گرافیکی و روش پرداخت بخش اصلی روایت چیزی است که بیشتر در انیمیشنهای کوتاه با داستانهای مینیمال یا انیمههای ژاپنی با خرق عادتهای مرسوم دیدهایم، اما این برای یک انیمیشن بلند که در این مرز باریک بین واقعیت و خیال بهبیان ایدهی درگیرکنندهی فلسفهی سرنوشت بشر میپردازد و باوجود استعارهی موجود در قالب خود اینقدر درگیرکننده و سرشار از حس زندگی بهپیش میرود، یک موفقیت بزرگ و جایگاهی قابل ستایش میسازد. در سالی که استودیوهای بزرگ درحال تکرار ایدههای مستعمل خود بودند حضور I Lost My Body با شایستگی تمام میتواند طعنهای به سازندگان پرمدعا و مخاطبهای تنبل دنیای انیمیشن باشد. ظهور انیمیشنهایی که در بیان دغدغههای خود اینچنین باصلابت عمل میکنند بار دیگر نشان میدهد که یک اثر پخته با ایدهای چالشبرانگیز چطور میتواند به فیلمی بهیادماندنی تبدیل شود.
Klaus
انتخاب یک داستان مرتبط با سال نو و شکلگیری شخصیت بابانوئل بهیکی از مرسومترین انیمیشنهای سالانه تبدیل شده است، اما بهخاطر محتوای تکراری و فضای همیشگی این آثار، انتظار دیدن فیلمی متفاوت کمی سخت و دور از دسترس بهنظر میرسد. برای همین همچنان آثار کلاسیک در این ژانر جزو بهترین تجربههای ممکن هستند. اما انیمیشن «کلاوس» درحالی این سوژه را برای رسیدن به حرفهایی بزرگتر دستمایه قرار داده که هم ذات کلاسیک خود را حفظ کرده و هم با طنزی پرقدرت بهبیان یک معضل اجتماعی در دل تاریخ بشر پرداخته است. تلفیق این ایدهها درکنار ترکیب انیمیشن سنتی و مدرن حس و حال متمایزی به طنز و درام موجود در روایت کلاوس بخشیده است که با شروع عالی، سیر منطقی و پایان تأثیرگذار خود تبدیل به یکی از بهترین انیمیشنهای سال شود و همچنین در ردهی بهترین اقتباسهای موجود از داستان کریسمس و بابانوئل قرار بگیرد. این انیمیشن اسپانیایی که توسط نتفلیکس منتشر شده است در اولین تجربهی کارگردانش با ارائهی اثری یکدست و جذاب حرفهای زیادی برای گفتن دارد و در قرار دادن مفاهیم مختلف خود درکنار هم هیچگاه از ریتم نمیافتد و با شایستگی لیاقت قرار گرفتن در بین بهترینهای سال را کسب میکند. انیمیشنی که استعداد، انگیزه و نگاه روبهجلوی سازندگانش به یک امیدواری شیرین در دنیای انیمیشن تبدیل میشود.
Toy Story 4
اینکه پیکسار با ساخت قسمت چهارم داستان اسباببازی دست به چه ریسک بزرگی زده است تنها دغدغهای بود که تا قبلاز دیدن آن وجود داشت. بههرحال با رسیدن این مجموعه بهسطح دستنیافتنی و پرشکوه داستان در قسمت سوم این حس طبیعی بهنظر میرسید، ضمن اینکه ساخت چهار قسمت سینمایی که سطح کیفی خود را همچنان حفظ کند عادتی کمتر تکرار شده در بین انیمیشنها است. ازطرفی شاید این از خوششانسی پیکسار باشد که در سالی که اغلب همردههایش با ساخت دنبالههای متوسط وارد رقابت شدند توانست از این فضای پرازدحام با هوشیاری و تمرکز روی نقاط قوت همیشگی آثارش، هم به بالاترین سطح کیفی دنبالهسازی در بین رقبا برسد و هم داستان اسباب بازی را در اوجی که به آن رسیده بود نگه دارد، ضمن اینکه برای ساخت قسمت بعد هم مخاطب خود را دلزده نکرده باشد. قسمت چهارم داستان اسباببازی همچنان دوستداشتنی، پرهیجان و طبق عادت همیشگی انیمیشنهای پیکسار پر از لایههای زیرمتنی قابلتوجه و جذاب است. پیکسار نشان میدهد برای ساخت دنبالهای که همچنان طراوت خود را حفظ و مخاطب تشنهاش را مثل سابق سیراب میکند باید از چه مسیری و با بهکارگرفتن چه خصوصیاتی وارد شد. سیاست این استودیوی پیشتاز هالیوودی در ساخت دنباله برای آثارش درس بزرگی برای سایر همقطارانش است. اضافه شدن شخصیتهای جدید که همپای قهرمانان ثابت این مجموعه حرکت میکنند و ماجرایی که به رستگاری یکی از ستارههای روبهافول داستان منجر میشود، هوشمندانه به این قسمت یک فضای جدید میبخشد. بااینحال داستان اسباببازی بعداز حدود ربع قرن از حیاتش هنوز همان حسوحال نوستالژیک خود را بهنمایش میگذارد و درنهایت «داستان اسباب بازی ۴» همان راه خواستنی مبارزه برای چشیدن طعم خوش زندگی را حتی بعد از اینکه فهمیدیم اسباببازیهای رو به زوالی بیش نیستیم بهزیبایی نشان میدهد.
پیکسار با Toy Story 4 انیمیشن کاملی را از هر جهت ساخته است که رضایت طیف گستردهای را جلب میکند. داستان اسباببازی یک برگ برنده است که در چهارمین قسمت خود نیز با صلابت در بین بهترین انیمیشنهای این استودیو قرار میگیرد و از نظر زومجی نیز شایستگی انتخاب شدن بهعنوان بهترین انیمیشن سال ۲۰۱۹ را کسب میکند.
پس بهترین انیمیشن بلند سال ۲۰۱۹ از دید زومجی به شرح زیر است. ضمن اینکه به جز رتبهی نخست، سایر نامزدها رتبهبندی خاصی ندارند:
- Toy Story 4
- I Lost My Body
- Klaus
نظرسنجی بهترین انیمیشن با برتری داستان اسباب بازی ۴ به پایان رسید که نتایج آن در ادامه قابل مشاهده است:
نظرات